یا غفار و یاغفار و یاغفار

روز سوم شماهم گذشت مامان بزرگ برام خیلی سخته اما باید قبول کنم دیگه اون چهره زیبا و مهربونت را نخواهم دید جای خالیت را خیلی احساس میکنم دلم میخواست ازت پذیرایی می کردم و مثل قدیما صبحها تو یه سینی چای کم شیرین و کمی پنیر و نون میذاشتم یادته مامان بزرگ میگفتی نمی تونم بخورم میلم نمیکشه

و من بزور بهت همین یه ذره چای را میدادم و بعد از این همه تلاش تازه یه کوچولو لبت را به چای میزدی

یادته عصرها گاهی اوقات عصرونه مختصری مثل فرنی یا آش محلی درست میکردم میخوردی و میگفتی آخی می دونستم دلت ضعف می رفت ولی روت نمیشد به ما بگی یادت برات کشمش میخریدم بعد می گفتیم بیا مامان بزرگ همهء این کشمشا فقط  برای شماست یادم وقتی تو جوونتر بودی و من بچه اونروزا که بابابزرگ هم زنده بود تا ما رو میدیدی بهترین خوراکیهارو بلافاصله آماده میکردی  چقد غذاهایی که درست میکردی خوشمزه بودن خدا همگی تون ببخشه و بیامرزه روحتون شاد دلم برای همتون تنگ شده . بازم میگم مامان بزرگ ببخش که نتونستم قدردان زحماتت باشم روحت شاد روحت شاد و  روحت شاد ...

سلام عزیزان  و دوستان وبلاگیم منو ببخشید که با دادن خبر فوت مامان بزرگم ناراحت تون کردم دلم نمیاد دیگران به خاطر من غمگین باشند کلا مخالف این موضوعم که غمم را با دیگران تقسیم کنم بالعکس دوست دارم خوشی هامو با دیگران قسمت کنم و همش رو لباشون گل لبخند و رضایت را ببینم الان از دعای خوبان و حتی شما دوستان وبلاگیم احساس می کنم خیلی بهترم و روحیه ام را دوباره بدست آوردم خداجون ممنونم و بازم از ته قلبم دعا میکنم مامان بزرگمو به بزرگی و مهربانی کثیرت ببخش و به حرمت همنام بودن با خانم حضرت زهرا(س) ببخشش . همچنین از سر تقصیرات تمام عزیزانمون فرقی نداره چه دوست و چه غریبه درگذر -چراکه تو غفار و رحیمی و من و همه انسانها را امیدمان به لطف و کرمت است نه به عدالتت چراکه اگر عادلانه عمل کنی من در مورد خودم مطمئنم حتما رنگ بهشتت را هرگز نخواهم دید.

"الهی امیدمان را به یاس و ناامیدی از درگاهت تبدیل نکن.آمین رب العالمین."

                             " التماس دعا از همگی تون "