تكيه بر عهد تو و باد صبا نتوان كرد
هوالغني
از ديشب تا بحال ياد خاطره اي عبرت آموز افتادم كه براي خودم رخ داده و مدام يه مصرع شعر حافظ شيرازي از جلوي چشام رژه ميره.
سالها پيش يه سري مسائل بين منو و يه سري افراد پيش اومد و اين موضوع منو خيلي مي آزرد و اونموقع من به دلم نويد خوش مي دادم كه آره غصه نخور فلاني هستش تو ميتوني روش حساب وا كني يه حامي خوب و با خيال جمع به كارت بپرداز. مي گفتم :اگر ديگران متوجه نميشن اون كاملا حواسش هست نميذاره آب تو دلت تكون بخوره!
اما بعد مدت خيلي كمي ورق برگشت نه تنها اوضاع درست نشد بلكه بدتر هم شد.
حتما مي پرسيد: چرا؟
چون دقيقا اون شخصي كه بگمانم بعنوان انسان عادل و تكيه گاه روش براي بهبود كارم انتخاب كرده بودم حالا شده بود بلاي جانم. من مدام خودمو سرزنش مي كردم .چرا اشتباه كردم و چرا اون اينقدر از اين رو به اون رو شده. خيلي كنكاش كردم تا در بيارم كجاي كارم خطا رفتم مگه چي كردم اينقدر دارم اذيت ميشم.
خيلي پاي سجاده گريه مي كردم و كلي راز و نياز مي كردم.
مي گفتم : خدايا نجاتم بده تو بد موقعيتي هستم.
بعد چند روز شاد و شنگول همچون ارشميدس بلند بلند حرف زدم و گفتم: يافتم يافتم !
ازم سوال كردند چيه چرا بلند بلند با خودت حرف ميزني؟!
با خوشحالي وصف ناپذيري گفتم : خداي مهربون داشت بمن حالي ميكرد من بايد تو نيتام از اين به بعد بيشتر دقت كنما. من نيتم تكيه بر خلق خدا بود در حاليكه خداي به اين مهربوني دارم چرا من از اون كمك نخواستم؟ مبهوت از اين اشتباه فوق العاده بزرگم واقعا وقتي نيتم رو به لطف الهي اصلاح كردم تقريبا بمصلحت الهي برايم بهبودي زيادي پيدا شد و نه تنها اون شخص رفتارش بهتر شد بلكه سايرين هم 180 درجه عوض شدند.
اگر نكته سنجي كنيم تو دين مون خيلي روي نيت پافشاري شده و همه نكته ها ميخواد ما رو متوجه فقط و فقط و فقط خداي مهربونمون كنه. چرا وقتي خداي مهربونمون هست من به غيرش مراجعه كنم.
چون :
"تكيه بر عهد تو و باد صبا نتوان كرد"
خواهرانه نوشت: دوستان گلم هر وقت احساس كرديد داريد بد اذيت ميشيد و ديگران حامي خوبي براتون نيستند ياد اين خاطره من بيفتيد تجربه كردم و براي بدست آوردنش بهاي گزافي هم پرداختم تا بتونم حداقل نيتم رو اونجا اصلاح كنم.ان شاء الله كه همه مون كارامون نيت خوشگل و خداپسندانه داشته باشد.
"الهي آمين"
التماس دعا ويژهء تعجيل در ظهور مولامون
جناب حافظ شيرازي چنين سروده اند:
دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان كرد
تكيه بر عهد تو و باد صبا نتوان كرد
آنچه سعي است من اندر طلبت بنمايم
اينقدر هست كه تغيير قضا نتوان كرد
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسي كه كند خصم رها نتوان كرد
عارضش را به مثل ماه فلك نتوان گفت
نسبت دوست به هر بي سر و پا نتوان كرد
سرو بالاي من آنگه كه درآيد به سماع
چه محل جامه جان را كه قبا نتوان كرد
نظر پاك تو اندر رخ جانان ديدن
كه در آيينه نظر جز به صفا نتوان كرد
مشكل عشق نه در حوصله دانش ماست
حل اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد
غيرتم كشت كه محبوب جهاني ليكن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان كرد
من چه گويم كه تو را نازكي طبع لطيف
تا به حدي است كه آهسته دعا نتوان كرد
به جز ابروي تو محراب دل حافظ نيست
طاعت غير تو در مذهب ما نتوان كرد
كپي شده از "سايت جامع گردشگري آنوباني ني"
http://www.anobanini.ir/index/fa/1386/11/_101150.php