سورپرایز
چهارشنبه ساعت یه ربع مونده به دو آقائی
زنگ میزنه .میگه خانمی من پشت در مطب دکترم و دارم برای بابا نوبت میگیرم
تا با دکترش مشورت کنم تو هم می آی بعد از دیدن دکتر بریم بیرون
ساندویچ.منم با ذوق زیاد گفتم: آره چرا که نه؟!
خلاصه تا پنج دنبال دکتر و داروهای بابایی بودیم بعد آقا گفتن خانم چرا ساندویچ بخوریم بریم رستوران ناهار بخوریم من بازم کلی ذوقیدم مثل بچه ها.
ناهار تو رستوران بعد از چند ماه بخاطر بودن در کنار آقایی خیلی خوشمزه و رمانتیک شده بود.(ما هردوتامون معده های حساسی داریم برای همین بیشتر غذاهامون خونگیه)
وقتی منتظر بودیم تا غذامون آماده کنند. آقای خوبم گفتن: خانم یادته باهم تازه نامزد شده بودیم اولین ساندویچ دو نفره مون اینجا خوردیم.اما من اصلا یادم نبود
طفلی با این همه مشغله و گرفتاری یادش بود.لبخند زدم و ازش تشکر کردم و بهش گفتم واقعا تو این موقعیت سورپرایزیی برای من بود.
و اما الان
شوهر گلم همسفر در مسیر زندگی مشترکمون می دونم خیلی گرفتاری و غصه داری.
ولی ازت ممنونم که خواستی خانم گلت در کنارت باشه و برامون یه روز معمولی را خاطره انگیز کردی
ای خدای مهربونم از تو ای مهربونتر از همه میخوام لباس عافیت به تن تمام بیماران بپوشونی و مشکلات و گرفتاری تمام جوونای مخصوصا مردان متاهل را بزودی رفع و مالشونو همیشه حلال و پر برکت بگردونی و ممنونم."الهی آمین"
خدای مهربونم همچنین زندگی همه زوجهای جوان را پر از خاطرات شیرین بنما."الهی آمین"
نکته نوشت: واقعا لازمه برای ساعتی هم شده دو زوج با هم بیرون برن تا از فشارهای زندگی و تکراری شدن زندگی جلوگیری بشه.
" تشکر خالصانه از همسر یادمون نره "