يا وهاب

من الان واقعا عاشق خونه مون هستم اين حس مال زمان حالم هستش و نه متعلق به اوايل عروسي مون.

تعجب كردين از اين حرفم مگه نه؟!حتما ميگين:قوي عاشق و اين حرفا؟!

آخه خونهء پدريم تقريبا بزرگه با سه خواب و آشپزخانه و سالن پذيرايي تقريبا بزرگ. اونايي كه تو فضاي بزرگ زندگي كرده باشن واقعا براشون سخته تو خونهء فوق العاده كوچول موچول زندگي كنن منم كه نميتونستم مستثني باشم بنابرعادات گذشته ام دوست داشتم خونه مون بزرگ باشه كه نشد.

اما فضاي خونه مون اينطوريه كه در بدو ورود با يه سالن پذيرايي تقريبا ذوزنقه كه مختلف الاضلاع و كوچولو هستش روبرو ميشين بعد يه كم به طول و عرض زمين خونه مون اضافه كه شد يه خواب كوچولوكوچولو و يه حموم و سرويس بهداشتي كوچولتر و يه آشپزخونه كه وقتي چند تيكه وسايلمون رو چيديم فقط من ميتونم توش براحتي  برم و بيام اگه آقام بياد تو آشپزخونه اونوقت جا ندارم كه آشپزي كنم اصلا وروديش بحدي كوچيكه كه نشدبراي آشپزخونه يه اپن كوچولو درست كرد و كلا وروديش جاي ورود فقط يه نفره(البته من مطمئنم از ازل تا ابد مخصوص قوي عاشق ساختنش)

اوايل مدام ميخوردم به در و ديوار خونه مون (مخصوصا آشپزخونه مون) مدتها دست و سر و پاهام كبود ميشد.

هر وقت آقام ميومد خونه من گلگي مي كردم آقا امروز سرم محكم خورد به اين كابينتا يا دستامو ببين چقدر كبوده و ...

يه عادت بدپيدا كرده بودم  كه ناله از كوچكي خونه مون داشتم خودم هم ناراحت ميشدم كه دارم غر ميزنم و آقامو دارم ناراحت مي كنم و عذاب وجدان زياد مي گرفتم.

اما حالا من عاشق همين خونه كوچيك و فوق العاده نقلي مون هستم چون آرامشي كه الان توش با  همدم و همسفر زندگيمون دارم شايد از خونهء پدريم و يا تعداد كمي از خونه هاي خاص ديگه بيشتر نباشه مطمئنم كمتر هم  نيست باورم اينه خيلي اخت با خونه و زندگيمون ميتونه تو روابط حسنه با همسرمون تاثير بذاره.

و واقعا از خداي مهربونمون بسيار بسيار بسيار ممنونم كه منو از اين نعمت و رحمتش بي نصيب نذاشت.

هر وقت ميگم خونهء نقلي ياد اين خاطره از استاد گلم ميفتم:

همسر ايشون وقتي با استاد گلم ميخواستن اولين كاشونه شون رو اجاره كنن تو حوالي خونهء پدري شون موفق شدن يه خونه تهيه كنن كه مثل خونه مون نقلي بود اسناد گلم يه روز برامون با لحن بامزه  گفتن اونا بهمون گفتن خونه نقلي بهتون اجاره داديم حالا من ميگم چرا نگيم خونهء شكلاتي؟!

نكته نوشت:حالا من تو زندگي مشتركم ياد گرفتم خيلي از عادات نچسبم و گاها ناپسندم رو با سعي و تلاش ترك كنم مثلا همين قانع بودن به اونچه كه خداي مهربون بهم عطا كردن و كم كردن توقعات مادي. البته نه اينكه تلاش نكنيم و بدستش نياريم بلكه مضاعف تلاش مي كنيم اما رضا ميدم به رضا و تقدير و مشيت الهي تا ان شاء الله زندگيمون بكام مون شيرين باشه هميشه و در همه حال و هوا.

شما هم اگه بعضي مسائل مادي كه اين روزا گريبانگير خيليا هستش تلاش كنيد و نذاريد مشكلات اقتصادي روابط خوب بين شما و همسفر زندگيتون رو تلخ و نازيبا كند ان شاء الله تو زندگيتون از حداقلها حداكثر لذت مادي و معنوي رو ببريد.

"الهي آمين"

"همراهان خوب درياچه مون التماس دعاي ويژه فرج مولامون يادتون نرود"

"همگي تون رو بخداي مهربونمون سپردم با بهترين آرزوها تو اين ايام زيبا"