شوهرداری نیکو
ایشون یه برادری دارن(البته برادرشون مومن هستند) که از قضا یکی از دوستان قدیمی شون بعد از مدتی طولانی می بینن از دیدنش خوشحال و متعجب میشن چون دوستشون خیلی تغییر کرده بودن این تغییرات بطور واضح مشخص بود جویا شد چه اتفاقی براش افتاده و دوستشون تعریف کردن:
"من خیلی دوست و رفیق باز بودم بی نهایت خوشگذرون مدام با دوستان و رفیقای این تیپیم می رفتم بیرون از خونه و تفریح و تا دیر وقت نمی رفتم خونه. وقتی هم می اومدم خونه سر ناسازگاری با همسرم داشتم و ناراحتش میکردم.
اما یه شب که میشه گفت دم صبح اومدم خونه دیدم همسرم بسیار خوب خودشو آراسته و سفره ای با غذاهای خوشمزه پهن کرده و منتظرم مونده .اولش تعجب کردم ولی همسرم با همون خوشرویی اومد به استقبالم و منو دعوت کرد به صرف غذا و وقتی نشستیم کنار هم.
با همون آرامش و با لحن مهربون به من گفت: دلت میخواد خوش باشی و خوش بگذرونی؟! خب من میشم رفیقت. بیا خونه تا با هم خوش بگذرونیم و هر شب این کارشو انجام میداد.
بعد از چند شب تصمیم گرفتم کمی زودتر برم و تا جایی رسید که دیدم دیگه خیلی زودتر از دوستام دل می کنم و میرم خونه و بعد از مدتی دیگه با اونا بیرون نمیرفتم و کم کم با تشویق و راهنمایی های همسر مومنم به نماز خوندن و قرآن خوندن و روزه گرفتن رو آوردم."
داستان ما یه نکته مهم داره همون نکته 5 استاد گلمه:"جهاد زن در نیکو شوهرداری آن است."
نکته نوشت: درسته که بر طبق سرشت و طبیعت همیشه مرد غالب و زن یه جورایی تحت تاثیر مرد قرار میگیره. اما دین ما یه دین روانشناس مدار می باشد مطمئنا آموزه هاش هم درست و کاربردیه و اگر ما درست بیاموزیم و باور کنیم که حرف خدا و پیغمبر و ائمه راسته و یقین به وعده های حتمی اونا داشته باشیم . طعم شیرین سفر الهی با بالهای همسفرمون را خواهیم چشید."انشاءالله"