مباركه
هوالسبوح
مباركه نوهء يكي از خاله هام حدود 5-6سالي داره و يتيمه. نميدونم رازش چيه كه منو
متفاوت از ديگران دوستداره؟!
هر وقت منو تو مراسمي گريون ببينه مياد پيشم و ميگه خاله گريه نكن.
و اگه ببينه من دارم بازم بگريه كردنم ادامه ميدم ميگه خاله اگه گريه كني منم گريه مي
كنم انگار اين بچه ميخواد من سر سوزني دلم غمگين نباشه.
شايد خداي مهربونم تو دل اين بچه ميندازه كه من بايد قرص و محكم باشم و با زبون اون
داره بهم پيامش رو ميده من اينو يه نشونه ميدونم چرا كه هر وقت من غمگينم انگار خيليا
رو غمگينترند و ناخودآگاه به من وابسته اند و نيازمند يه لحظه شادي هستن كه شايد
بوسيله من نثار اونا بشه.
دارم ياد ميگيرم شاديهامو باهاشون قسمت كنم نه غمهامو.
دارم مي آموزم خودخواه نباشم خيليا به يه ذره محبت خالصانه و بي منت محتاجن و من
نبايد بخاطر احساساتم چشمامو ببندم و نبينمشون و بگم بمن ربطي نداره.
اونا شايد اونقدرها هم از ما دور نباشن قشنگ نگاه كنيد :
شايد مادرمون شايد پدرمون شايد دوستانمون شايد يكي از فاميلامون شايد هم از فاميلاي
همسرمون و شايد دختركي يتيمي باشه مثل همين مباركه ...
التماس دعاي فرج مولامون